......عاشقانه

پر از حرف و کلامم ولی بخاطر روز مرگیها و هضم شدن در شکم سیری ناپذیر روزگار وزندگی ، خیلی بیشتر از خیلی وقتها فرصتی برای گفتن و نوشتن پیدا نمیکنم و یا اصلافراموش میکنم و در حالیکه سنگینی حرفها را حمل میکنمسرگیجه ناشی از تجمع اونا رو پای صفرا می زارم..گاهی در برزخ بودن یا نبودن خیره به گذشته ها واردزمانی نامعلوم میشم که عطر خاطره های ریز و درشتبا بوی ناخوشایند حسرتها فضای آنرا پر میکند.لحظه‌ای درنگ میکنم و کارت بازیگری را زمین می زارم وکارت شاهد را بر سینه میزنم تا شاید نیم نگاهی به بودنمبیندازم و شاید بیدلانه تصنیفی قدیمی را چاشنی نیم نگاهمکنم تا طعمی ملس بوجود بیاد.رشته افکار را بدست باد حاصل از بال زدن هزاران پروانهزیبا می سپارم تا به گلستان واقعی هستی بپیوندد و ذهنمشوشم از هر چه پلیدی و رنج خلاص بشه.چه وقتی بود وقت نوشتن امروز شنبه۱۵مرداد۱۴۰۱ مصادف با۸محرم. ......عاشقانه...ادامه مطلب

سلام خداروشکر با همه دغدغه هام هنوز هستم هر چند فکرمیکنم خیلی وقته کسی سراغ وبگردی مثل قبلترا نمیره وشایددلنوشته ها در اینجا همونجوری که در دل هستند باز سر به مهر بمانند! اما من دلم برای اینجا و آدمایی که ندیدم ولی بوسیله اینجابرای هم نظرمیزاشتیم وگاهی نقد و گاهی همدلی و ... داشتیمتنگ شد و بیاد اون لحظات و آدما مخصوصا ، آمدم تا با گفتناین حرفا شاید کمی عطر اونهمه اشتیاق رو حس کنم.از اون آدما فقط خبر ازیکی دارم و اون برادر بزرگم بود کهمدیر وبلاگ حرف حساب بود و متاسفانه ۳ ساله از پیش ما رفته.یاد اون روزا  و اون آدما بخیر. ......عاشقانه...ادامه مطلب

......عاشقانه...

خداروشکر هنوز زنده ام و نبودنم بخاطر نداشتن اینترنت هستش!

......عاشقانه...

اینروزا همه اش خودمو به در و دیوار مشکلات میکوبم شاید یه راهی پیدا کنم اما بجز

اینکه دارم خورد و له میشم عایدی نداشته!

دلم گرفته و حس میکنم تو یه گرداب گیر افتادم که هر چی بیشتر تقلا میکنم بیرون آمدن

ازش ناممکن تر میشه!

خدایا برای همه چیز بینهایت شکرت!!!

......عاشقانه...

هنوزم که هنوزه حال  خوشی از نظر فکری ندارم و فشار مشکلات و تنهایی هنوز روی روح زخمی ام

سنگینی میکنه .

با وجود این حالی که دارم هنوزم طبق علاقه ذاتیم احساس سنگ صبور بودن برای دیگران

رو در خودم احساس میکنم و تو محیطی که روزا هستم سعی میکنم مرهمی

باشم رو زخمهای دلشان!

میخندم و میخندانم اما در اصل با گریه هامه که میخندانم!

خدایا بینهایت بابت همه چیز شکرت.

......عاشقانه...

واقعا نمیدانم چه باید بگم؟نمیدانم چوب چه کارم را میخورم؟اصلا نمیدانم باید بزارم پای چوب کار خودم یا پای نامردی و حیوان صفتی یه آدم دیگر!؟فقط یه چیز رو خیلی خوب میدانم و اون چرا و بازم چرا و هی چرا و چرا و آخه چرا و اینکه دلیلاین نامردی رو نمیفهمم و ......عاشقانه...ادامه مطلب

خدایا شکرت درد دلم شکایت از تو نیست .نمیدانم از کجا بگم و چطور حرف بزنم که همه حرفام توش خلاصه شده باشه!خیلی ساده میگم آخه چرا شاد بودن من باعث آزار دیگرانه؟!!حتی کمی شاد بودنم اونم در حالیکه به همه مهر میورزم وسعی میکنم مهربان باشم در کمال صداقتو صم ......عاشقانه...ادامه مطلب

خیلی وقتا تو تنهاییهام دلم میخواد یکی باشه باهاش حرف بزنم اما تو اون لحظات که حرفها و دلتنگیهامدارن خفه ام میکنن کسی نیست .ناچارا تو این لحظات که کم هم نیستن با خودم حرف میزنم البته همیشه سعی میکنم حواسمباشه تو جاهای عمومی بلند بلند با خودم حرف نزنم ......عاشقانه...ادامه مطلب

خدا رو بينهايت شاكرم براي تو

برا تويي كه خانه دلم رو روشن كردي و وقتي به چشمام زل ميزني تمام غم ودرد واندوه دلم رو با نگاه

زيبا ودلنشين ومهربانت از بين ميبري و منو مسخ صورت زيبا و لبخند بي نظيرت ميكني.

عزيز دلم  از خدا ميخوام هميشه سالم وشاد و مثل دشت پراز گلهاي زيبا در صبحگاه بهاري با طراوت وسبز

با عمري طولاني باشي.

دختر عزيزم دوستت دارم.....

......عاشقانه...